رهارها، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 29 روز سن داره

رها

زمستانه

گاهی وقتها بامامان و بابا میریم تره بار برای مهمونای توی خونه میوه بخریم الان خونمون پر از مهمونه... دایی جونم میخواد کمرشو عمل کنه   پارک دوست داشتنی کنار خونمون که مامانم همیشه باید قبل از رفتن به خونه  با تمام خستگی سری به اونجا بزنه     هرچند بعضی وقتها خودم هم از خستگی هلاکم   و تا میرسم خونه غش میکنم   بعضی وقتها هم سری به آش نیکوصفت میزنیم که زحمت شام پختن کم بشه یه جوری باید زندگی بگذره   من عاشق دوچرخه ام البته که دوچرخه فوق مال من نیست.. مال دوستمه ریحانه وقتی نبود یواشکی سوار شدم و این شدت علاقه باعث شد...
23 بهمن 1393

تولد بابا

  بعضی وقتها...   بعضی جاها... بعضی کارها... فقط با  باباها میشه... با بابا همه ناممکن ها ممکن میشه همه خنده ها واقعی میشه..   همه ترسها فرار میکنه...   .  و همه خوابها رویایی میشن...     دوست داشتنی ترین رویای کودکانه ام... تولدت مبارک   چقدر خوبه که هستی... ...
1 بهمن 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رها می باشد